معماری دوره صفوی و قاجار



جامعه ایران در عصر قاجار با شرایطی روبرو شد که تا آن زمان روبرو نشده بود و این ارتباط پیوندهایی را به وجود آورد که سبب تحولات اجتماعی، ی و فرهنگی در درون جامعه شده بود، در این میان فضاهای شهری این دوران هم، تحت تأثیر تحولات جامعه و روبرو شدن با تمدن غربی وارد چالش­های سنت و مدرنیته شد. سنت در لغت به معنای حفظ و انتقال باورها و رفتارها از دوره ای به دوره­ای دیگر از تاریخ است که معمولا به صورت شفاهی انجام می گیرد. بنابراین در درون موضوع سنت، تحرک وجود دارد و به زبان دیگر آنچه که امروز سنت" نامیده می شود روزی جدید و به قول امروز مدرن بوده و در طول زمان تغییر شکل داده است و این روند در آینده نیز ادامه خواهد یافت. سنت یعنی "حضور گذشته در حال در عمل هیچ گاه حال به صورت خالص وجود ندارد، حال همیشه همراه گذشته ای است که ادامه می یابد (بهنام، ۱۳۸۶، ۳۰).

به عبارت دیگر سنت به معنای آداب و رسوم، اعتقادات و رفتارهایی است که از گذشتگان به میراث رسیده است. تأثیر زیادی بر شرایط اجتماعی جامعه دارد و بخش مهمی از فرهنگ تمدن محسوب می­شود. به بیانی دیگر، سنت به معنای تداوم و استمرار، انتقال وجهی از فرهنگ قومی و فرهنگی از یک نسل به نسل دیگر و انتقال سینه به سینه باورها و عادات و عرفها از پدران به فرزندان است (قبادیان، 1383: 20-19).

تجدد نوعی سرنوشت و تقدیر تاریخی است، تجدد و نوگرایی یک واکنش و حالت طبیعی است که در تمدن ها در برخورد با پیشرفت و دستاوردهای تازه تمدن غربی که براساس کوشش انسان غربی، در نتیجه ظهور مدرنیته، از قرن شانزدهم تا نوزدهم میلادی، به وجود آمده بود، به وجود آمد (بهنام، ۱۳۸۶: ۱۱). تجدد یا نوگرایی در مفهوم عام خود به معنی نوعی خردگرایی غربی بود که ایجاد سازمان­های جدید اجتماعی به جای سازمان های سنتی کلاسیک، صنعتی کردن اقتصاد، سکولاریسم، ایجاد دولت- ملت از اامات آن به شمار می آمد. در این بینش شرایط مادی نه معنوی به رفتار و نحوه تفکر افراد در جامعه شکل می­داد (بانی مسعود، ۱۳۸۸: ۱۸۴).

اصطلاح مدرنیته به شیوه­های زندگی اجتماعی و تشکیلات و سازمان­های اجتماعی اشاره دارد که از قرن هفدهم به بعد در اروپا ظاهر شد و به تدریج دامنه تأثیرات و نفوذ آن کم و بیش در سایر نقاط جهان نیز بسط و گسترش یافت (گیدنز، ۱۳۷۹: ۱۵۸). اصل مدرنیته به معنای همواره به پیش رفتن و در عین حال" فرا خواندن نو و کنار گذاردن کهنه" است. از نظر رومی­ها " مدرن بودن" یعنی آگاهی داشتن نسبت به زمانه خود (جهانبگلو، ۱۳۷۶: 5). واژه "مدرنیزاسیون" به معنی نوسازی است و در اصطلاح به معنی ایجاد تغییراتی در تلقیات فردی، رفتار اجتماعی، اقتصاد و ت است. به طور کلی هر جا سخن از تغییراتی به میان آید که در رفتار فردی و اجتماعی و یا در اقتصاد و ت جامعه موثر باشد، نوسازی است. این واژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم معمولا به معنای رشد تعقل و نادینی گری به کار میرفت. اینک، نوسازی غالبأ معنی رشد اقتصادی را دارد و یا مترادفی است برای واژه های غربی شدن و نوگرایی (آزاد ارمکی، ۱۳۸۰: 69).

مدت هاست که در مباحث و نوشته­ها حتی تحقیقات مختلفی که مطرح می­شود، از کلمه سنت و مشتقات آن مثل " سنتی"، "سنت­گرا" و " سنت­گرایی" در مقصود منفی و مترادف با کهنگی و قدیمی و کهنه­گرایی، در ضدیت با نوگرایی و نوجویی و عداوت با هر پدیده جدید مستفاد می­شود؛ از سوی دیگر واژه­های " نوگرایی"، " مدرنیسم"، " تجدد" و امثالهم لغاتی هستند که غالباً در مقابل واژه سنت و مشتقات آن به کار برده می­شوند. وضعیت به گونه­ای است که با لفظ "نوگرایی" مفهوم "سنت گرایی" به مذبح برده می­شود (نقی زاده، ۱۳۷۸: ۱۰۱).

خاندان قاجاریه از سال ۱۹۵۸ الى ۱۳۰۴ ه.ش (۱۱۹۳ الى ۱۳۴۴ مق) یعنی مجموعا به مدت ۱۴۶ سال در ایران سلطنت کردند. در طی این مدت، تحولات بسیار زیادی در شئون مختلف مملکت صورت گرفت. جامعه سنتی ایران مواجه با نسیم ها و گاه تند باد های مدرنیته قرار گرفت و بسیاری از هنجارهای اجتماعی، ی، فرهنگی و هنری دستخوش تغییرات شد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۱). تاریخ نیمه اول قرن سیزدهم هجری( مقارن با نیمه اول قرن ۱۵ میلادی) از جهاتی چند بخشی از مهمترین قسمت­های تاریخی است، زیرا در این ۵۰ سال وقایع و حوادث بزرگی در اروپا روی داد که اثرات آن از حدود اروپا خارج شد و در سایر نقاط عالم وارد گردید و ایران نیز به نوبه خود از اثرات آن حوادث مهم مانند انقلاب کبیر فرانسه و جهانی ناپلئون کبیر و لشگرکشی­ها و فتوحات آن بی­نصیب نماند. از طرفی دیگر طولانی­ترین و مهمترین محاربات خارجی این کشور و کشور استعمار طلب روسیه تزاری در این عصر آغاز شد. مسأله جنگ های ایران و روسیه و توجه شدید دربارهای فرانسه و انگلستان به ایران و رقابت شدید آن دو با یکدیگر برای جلب موافقت شاه و دربار قاجار، وضعیت ی مهم و غیر قابل تفکیکی در ایران ایجاد نمود (شمیم، ۱۳۴۲: ۵۲). از طرف دیگر دوره قاجار، همزمان است با تحولات وسیع ی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در اروپا. تحولاتی که شیوه­های کهن زیست و تولید را در اروپا به هم می ریزد و شیوه های نوین و نظمی جدید جایگزین آن می­کند. به دنبال این تحولات، دولت­های قدرتمندی در اروپا شکل می­گیرد که با اتکاء بر اصلاحات عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ی و با تکیه بر دستاوردهای انقلاب صنعتی در پی تسلط هرچه بیشتر بر جهان هستند. این اندیشه­های مدرن، وقوع انقلاب صنعتی به همراه رویدادهای پس از آن مانند پیشرفت علوم و فنون تقسیم منطقی کار و جدال با گذشته سرانجام به دگرگونی دائمی؛ پشت  سر گذاشتن و گاه نابودی فرهنگ سنتی در صحنه زندگی اجتماعی انجامید (حبیبی، اهری، ۱۳۸۷: 234).

این تحولات عمده در ایران در دوره قاجار رخ می­دهد، نخستین برخورد ایران با جوامع مدرن که باعث تغییرات چشمگیر شد، در اوایل قرن ۱۹ میلادی همزمان با امپراطوری ناپلئون بنا پارت و سلطنت فتحعلی شاه قاجار صورت گرفت. اگرچه این تغییرات زیربنایی نبود، ولی آغاز مدرنیزاسیون در ایران است (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۸). بدین ترتیب اولین تغییر اساسی در فرهنگ ما حاصل می­شود. در زمان فتحعلی شاه همزمان با آغاز پیشروی روس­ها در قفقاز، درگیری اروپاییان در ایران به شدت افزایش یافت. نخستین کوشش های نوسازی در ایران سده نوزدهم بی تردید با نام عباس میرزا نایب السلطنه و وزیرش قائم مقام همراه است. عباس میرزا پیش از هر کار، با تشکیل واحدهای منظم و تجهیز آنها به جنگ افزارهای مدرن، کوشید تا قشون عشایری و نامنظم قاجار را به ارتشی مدرن تبدیل کند (جهانبگلو، ۱۳۸۰: ۲۸). وی چندین دانشجو را نیز عمدتاً با هدف اصلاح ارتش به اروپا اعزام داشت؛ بنابراین یک برنامه اصلاحات نظامی تحت عنوان " نظام جدید" آغاز شد. نظام جدید که شامل آشنایی با فناوری نظامی اروپا و روش­های مدرن تربیت سربازان می­شد، همچنین وسیله­ای شد برای آغاز برخی اقدامات دیگر نظیر ترجمه کتاب های اروپایی، تأسیس چاپخانه، انتشار رومه و همچنین تلاش برای نظام بخشیدن به امور مالیاتی که به نظر می­رسد از پیش شرط­های لازم برای اصلاح بنیادین نظامی است (بانی مسعود، ۱۳۸۸: ۱۸). عباس میرزا چاره مقابله با تهاجم غرب را تجهیز ایران به علم، تکنولوژی و فن آوری اروپاییان می دانست. در سایه اقدامات نظامی روسیه در قفقاز و جنگ­های ایران و روس عواملی به وجود آمد که باعث تسریع در انتشار تمدن اروپایی در ایران شد. اهم این عوامل بدین قرار است: توجه مخصوص عباس میرزا و وزیر با تدبیر او میرزا بزرگ قائم مقام اول به جلب مستشاران خارجی و فرستادن محصل وکارگر به خارجه و بر پا ساختن برخی مؤسسات صنعتی به سبک جدید در آذربایجان و ترجمه کتب خارجی به فارسی و اقداماتی دیگر در این زمینه که به وسیله یک عده از وزرای محمد شاه و ناصرالدین شاه دنبال شد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۶). آمدن هیأت­های نظامی فرانسوی و انگلیسی به ایران و اصلاحاتی که ایشان در سپاه ایران و ساختن اسلحه و استحکامات و برداشتن نقشه­ها و ترجمه کتب کردند، آمدن یک عده از تجار و مبلغین اروپایی و ارمنی به ایران، رفتن یک عده از ایرانیان به اروپا و هندوستان و آشنا شدن آنها با معارف جدید و نقل معلومات خود از راه ترجمه بعضی از کتب و نوشتن رسالات و و نشر با مردم و آشنا ساختن ایرانیان به بعضی از حرف و صنایع اروپایی (محبوبی اردکانی، ۱۳۵۶: ۵۰-۵۱).

در دوره ناصرالدین شاه، تحولات و تغییرات و جریان نوگرایی که در اثر جنگ های ایران و روسیه، درگیری­های ایران و انگلیس و بعد از آن در ارگان نظام لشگری، ی و فکری کشور آغاز شده بود، جلوه ای بارزتر و ملموس تر پیدا کرد و از نظر کمی و کیفی دامنه گسترده تری یافت. از طرف دیگر کشورگشایی ممالک اروپایی نیز صورتی جهانی به خود گرفت و رقابت میان آنها برای دستیابی به ایران شدت پیدا کرد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). اگر برخی کوشش­های اصلاحی نیمه نخست قرن نوزدهم را کنار بگذاریم، می بینیم که جریان نوسازی ایران، از دوران امیر کبیر صدراعظم ناصرالدین شاه آغاز می شود. سمت و سوی کلی اصلاحات امیر کبیر عبارت بود از: تحکیم قدرت دولت، نوسازی دستگاه اداری و آموزش و پرورش (جهانبگلو، ۱۳۸۰: ۳۰). در پی دغدغه های عباس میرزا و راه حل های وی امیر کبیر، صدر اعظم ناصر الدین شاه، از جمله ت مدارانی بود که دغدغه های تمدنی و پرسش­هایی از جنس پرسش­های عباس میرزا داشت. تأسیس دارالفنون، اعزام دانشجو به خارج، وارد کردن برخی صنایع به کشور، محدود کردن اختیارات شاه، انتظام سیستم مالی و . از جمله این دغدغه هاست. این پرسش­های آغازین به تعبیر برخی از اندیشمندان محصول شکست در جنگ با روسیه بود چرا که هم فهم اولیه ت مدارانی چون عباس میرزا از تمدن غرب، فهمی نظامی بوده است و هم اولین اقتباس های ایران از غرب، دانش و فن نظامی است. به بیان دیگر، شروع فرآیند گسترش تمدن غربی از خلال تکنولوژی نظامی رخ داده است (نفیسی، ج۲، ۱۳۸۴، ۲۲۲). سپهسالار، دیگر صدر اعظم ناصرالدین شاه نیز همچون امیرکبیر، قصدش گسترش تمدن غرب در ایران بود و با ترغیب شاه به دیدار از غرب می­خواست وی را با خود همراه سفر ایرانیان به خصوص امرا و اشراف و شخص پادشاه به اروپا در همین دوران به صورت مستمر و پیوسته انجام پذیرفت. این ارتباطات و رفت و آمدها به غرب به تدریج، وجوه جدیدی از زندگی و تمدن غرب را به روی ایرانیان باز کرد. در هر سفر به غرب آنها مواجه با تمدن و فرهنگی شدند که به سرعت در حال تغییر و تحول و پیشرفت بود. مدرنیزاسیون شکل ظاهری شهرها، روستاها و جامعه اروپایی را به کلی تغییر داده بود. این مناظر برای ایرانیانی که هنوز در جهان سنت می­زیستند، بسیار جذاب و خیره کننده بود. اگر در گذشته تنها برتری نظامی غرب بر ما ثابت شده بود، اینک برتری علمی، تکنولوژیک و رفاه اجتماعی آنها عیان گردیده بود. عده­ای از اصلاح طلبان و منورالفکران فرنگ رفته همانند سید جمال الدین استرآبادی؛ میرزا تقی خان امیر نظام، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا یوسف خان مستشارالدوله؛ میرزا ملکم خان زاده و به فکر چاره جویی، ارائه راه حل و جبران عقب افتادگی افتادند. در این دوره نظرات مدرنیسم و اقدامات در جهت انجام آن توسط اصلاح طلبان و روشنفکران و پذیرش ظواهر مدرنیسم توسط دربار و طبقه اشراف مورد توجه قرار گرفت (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). اعزام دانشجو به فرنگ، ترجمه کتب تاریخی اروپایی به انگیزه دریافتن علل ترقی مغرب زمین، انتشار رومه و استخدام مهندسان، اطباء و متخصصان اروپایی در امور مختلف، همگی در این راستا صورت گرفت (آدمیت، ۱۳۵۴: ۱۶۳). همزمان، نسیم مدرنیته زیر بنای نظام ی کشور را نیز تحت تأثیر قرار داد. تا این زمان در ایران مسئولیت مهم حکومت در حفظ قدرت، صیانت از وضع موجود و در صورت امکان گسترش دامنه اقتدار نظامی و ی خود خلاصه می شد و همه چیز معطوف به اراده شخص پادشاه بود ولی از زمان ناصرالدین شاه زمینه افزایش و تقسیم مسئولیت های حکومت ایجاد گردید. از طرفی منازعات و مراوداتی که با اروپاییان از زمان فتحعلی شاه آغاز شده بود، در عصر ناصرالدین شاه گسترش یافت و زمینه را برای تحولات بعدی یعنی "انقلاب مشروطه" آماده نمود. اگرچه در این دوره شاه و دربار تحت تأثیر ظواهر و مواهب جامعه اروپایی بودند و اقداماتی هرچند مقدماتی به سوی مدرنیزاسیون برداشته شده بود، ولی هنوز تغییرات بنیادین در متن جامعه صورت نگرفته بود و عامه مردم کماکان بر طبق رسومات و ذهنیات گذشته خود زندگی می کردند (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). از لحاظ فرهنگی اجتماعی نیز، تفاوت شکل حکومت در آغاز و پایان دوره قاجار و تأثیرات اولیه مدرن­گرایی و یا تجدد پذیری در این دوره نشان می دهد که گام های اولیه دوران انتقال به آهستگی شروع و در پایان شدت گرفت (کیانی، ۱۳۸۳: ۳۵). در اوایل دوره قاجار، هدف دولت به لحاظ نظری، تأمین چارچوب یک زندگی مناسب برای مردم و مطابق با مقررات شریعت بود و وظیفه حکومت تنها حفظ نظم داخلی و دفاع در برابر خارجی بود، اما آنچه پایان این دوره نشان می داد شروع یک حکومت با نشان عدم حاکمیت مطلق شاه، آغاز یک حکومت غیر ، شروع یک نظام مدرن و البته نیم بند و نیز متأثر و مرتبط با ت های بین المللی بود (لمبتون، ۱۳۷۵: ۵۹). نکته قابل ذکر این است که عمدتاً از زمان ناصرالدین شاه جامعه ایران دوقطبی شد. خواص روز به روز بیشتر فرنگی مآب شدند. سفر به فرنگ، پوشیدن کت و شلوار، استفاده از مبلمان و لوستر در منزل، غذا خوردن با قاشق و چنگال، خواندن رومه و تحصیل در دارالفنون و یا خارج از کشور و زندگی در قصرهایی که تحت تأثیر معماری غرب طراحی شده بود، به تدریج جزء روال زندگی طبقه اشراف گردید، ولی در مقابل عوام کماکان لباس های سنتی و آداب سنتی داشتند و در بناهای سنتی زندگی می­کردند. دو قطبی بودن جامعه تا پایان حکومت قاجاریه به همین شکل باقی­ماند (قبادیان، ۱۳۸۳: 1).

زمینه­های تغییر و تحول تدریجی در دوره قاجار سرعت بیشتری در اواخر این دوره گرفت، عواملی چون تکنولوژی جدید، تجارت آزاد، محدود شدن ظرفیت تولیدی در پی از دست رفتن بخش هایی از کشور، سرازیر شدن محصولات ماشینی غرب به ایران، رکود بازار داخلی و صادرات کالاهای ساخته شده و اقتصاد ایران را بیش از پیش از تعادل خارج نمود. علاوه بر آن گسترش تجارت خارجی که باعث افزایش تماس ایرانیان با کشورهای اروپایی و آشنایی با شیوه زندگی آنها بود، نظام ی حاکم را شدیدا مورد سوء ظن قرار می داد و ایرانیان را مطمئن می ساخت که این همه عقب ماندگی به دلیل شیوه حکومت است. عوامل ذکر شده فوق به همراه زمینه های دیگری هم چون انقلاب روسیه، شالوده "انقلاب مشروطه" را بنیان نهاد تا در نهایت به تغییر حکومت استبدادی، به مشروطه در سال ۱۲۸۵ه ش منجر گردید. از این پس قانون، حقوق ی و امنیت فردی بیشتری را به همگان وعده داد. به وجود آمدن برخی اصلاحات و سازمان های شهری نظیر شهرداری ریشه در همین دوران دارد (مانی، و پهلوانزاده، ۱۳۸۵: ۴۹۰). نهضت مشروطیت، مورد نظر روشنفکران، منورالفکران و تربیت یافتگان جدیدی بود که از طبقه شهرنشین اجتماع بودند و اصولا هیچ گاه طبقه کشاورزان و روستاییان را در بر نگرفت و همچنان که به وقوع پیوست، قشرهای شهری از جمله طلاب، محصلین مدارس جدید، بازاریان و اصناف، کارمندان جزء نظام دیوانی، روشنفکران و رهبران مذهبی متعلق به این جنبش بودند (خلیلی خو، ۱۳۷۳: ۷۵). سال­های انقلاب با افزایش بی نظمی، افول قدرت حکومت، بحران دولت که بحران مالی مزمن به آن دامن می زد و تلاش روس ها و انگلیسیها برای سلطه بر ایران همراه بود (جهانبگلو، ۱۳۸۰: ۳۴). انقلاب مشروطه گرچه صد در صد موفقیت نداشت و با وجود تحولات گسترده در ارکان حکومتی از نفوذ بیگانگان در مملکت کاسته نشد، لیکن رابطه آینده و گذشته را از هم گسست، تداوم تدریجی موجود را از بین برد و امکان پایه گذاری بنیان­های اجتماعی جدید را با رابطه­های تازه فراهم آورد.


جنبش مشروطیت بازتاب نخستین کوشش­های فراگیر ایرانی برای تطبیق ایده اروپایی مدرنیته با شرایط اجتماعی ایران است. این جنبش به دلایل زیاد و از جمله به خاطر تسلیم بی چون و چرا در برابر هنجارهای اجتماعی اروپا، نتوانست شالوده استواری در ایران برای نیل به مدرنیته­ای ماندگار و دموکراتیک بنا کند.

در این دوره رویارویی ایران به ویژه نخبگان تحصیلکرده با مدرنیته اروپایی در مقیاسی وسیع تر از قبل شکل گرفت: رویارویی که در نهایت به پدید آمدن گفتمان جدید فکری و ی در میان جماعت تحصیلکردی ایران منجر شد. در این دوره متفکران ایران بطور فزایندهای با ایده های مدرن آشنا شدند و سعی کردند این ایده ها را با توجه به ویژگیها و شرایط ی و فرهنگی ایران به کار برند. انقلاب مشروطه ی ایران از دیدگاه های متعدد و به زبانهای مختلف تشریح شده است. در اینجا سعی می شود توضیحی در رابطه با انقلاب مشروطه آورده شود تا با شناختی مختصر از آن به آثار و نتایج آن در ایران بپردازیم و پس از آن شهر در دوران قاجار را مطالعه کنیم. با افزایش تجارت خارجی در ایران تاجران بزرگ ایرانی از سود بیشتری برخوردار شدند و با افزایش ثروت آنها، بر قدرت ی بالقوه شان نیز به طور مستقیم افزوده شد. بنابراین رشد تجارت خارجی در تضعیف استبداد نیز به طور غیرمستقیم نقش داشت. همچنین ضعف دولت ایران در مقابل قدرتهای بین المللی آشکار شد. این ضعف خصوصا در رابطه با اعمال قراردادهای بازرگانی نابرابر کاملا بروز پیدا نمود و با اقدامات جانبی نظیر پرداخت رشوه به شاه و مقامات عالی رتبه برای پذیرش این قراردادها تشدید گردید. از علل دیگر بوجود آمدن انقلاب مشروطه می توان به تخصصی تر شدن تولید و صدور مواد خام و زوال نسبی صنایع سنتی، به کارگیری وسایل جدید ارتباطی مانند تلگراف، میزان بالای تورم، کسری فلج کننده پرداخت های خارجی و در نتیجه انباشت وام های خارجی اشاره نمود که موجب نیتی مردم شده بود. در انقلاب مشروطه دو گروه روشنگر و طبقه متوسط سنتی دخیل بودند. در واقع در نیمه دوم سدهی نوزدهم، نفوذ و تأثیر غرب، به شیوهی متفاوت، روابط سست دولت قاجار با جامعه­ی ایران را تضعیف کرد.

یکم: نفوذ غرب بویژه اقتصادی، بیشتر بازارهای شهری را تهدید کرده بود و به تدریج تجار و بازرگانان پراکنده محلی را در قالب طبقهی متوسط فرامحلی یکپارچه ساخت. این طبقه متمول، به لحاظ پیوندهایش با اقتصاد سنتی و ایدئولوژی سنتی تشیع در سال­های بعد به طبقه­ی متوسط سنتی معروف شد.

دوم: برخورد و ارتباط با غرب بویژه تماس فکری و ایدئولوژیکی از طریق نهادهای نوین آموزشی، زمینه ی رواج مفاهیم و اندیشه­های جدید، گرایش های نو و مشاغل جدید را فراهم ساخت و طبقه متوسط حرفه ای جدید به نام طبقه روشنفکری به وجود آورد. جهان بینی این روشنفکران تحصیلکردهی جدید با اندیشه های روشنفکران قدیم درباری تفاوت­های بنیادی داشت. آنان نه به حق الهی پادشاهان بلکه به حقوق واگذار ناشدنی فرد معتقد بودند؛ نه مزایای استبداد سلطتی و محافظه کاری ی بلکه اصول لیبرالیسم، ناسیونالیسم و حتی سوسیالیسم را تبلیغ می­کردند.

همین مفاهیم رادیکال طبقه تحصیلکرده­ی جدید و عقاید شیعی ضد دولتی طبقه متوسط سنتی بود که سرانجام پیروزی انقلاب مشروطه را ممکن ساخت (آبراهامیان، 2008: 16).

همزمان با انقلاب مشروطه در ایران سرمایه داران خارجی بیش از پیش به ایران روی می آورند و به سرمایه گذاری های بزرگ اقدام می کنند. این سرمایه گذاری ها عمدتا شامل اکتشاف و بهره برداری از معادن و به خصوص نفت و بهره­برداری از شیلات شمال است. تشکیل سرمایه داری تجاری در کشور گو اینکه به خودی خود می تواند باعث دگرگونی اجتماعی - اقتصادی بسیاری باشد، ولی به علت نقش یا نقوشی که برعهده می گیرد از ایفای نقش خود به معنای تحول درون زای کشور باز می ماند (حبیبی، ۱۳۸۹: ۱۲۰).

همان طور که عنوان شد، رشد تجارت خارجی (محدود) یکی از علل کاهش استبداد شاه و درباریان در این دوره می باشد. اما این رشد فقط یکی از جنبه های تماس بیشتر ایران با کشورهای اروپایی بود. رقابت روس و انگلیس دولت ایران را تضعیف می کرد، بی آنکه آن را مستقیما با حکومت استعماری جایگزین کند. این رقابت معیارهای زندگی و آموزش اروپایی را که تحصیل کردگان ایرانی آنها را صرفا ثمره اشکال مختلف حکومت مشروطه می دانستند، به نمایش می گذاشت و به آنها می آموخت که در نظامی دیگر، مالکیت خصوصی می تواند امن و قدرتمند باشد، قدرت ی تقسیم شود و جان و مال مردم در برابر تصمیم های بی ضابطه بهتر محافظت شود اهداف انقلاب:

می­توان برای بیان اهداف انقلاب به معنای لغوی مشروطه» که پسوندی برای انقلاب بود توجه نمود. مشروطه به معنای شرطی، محدود یا تعدیل یافته است. همان طور که از این معانی پیداست خواست انقلاب ایران در این برهه­ی زمانی تأسیس سلطنتی محدود یا تعدیل یافته بود که بزرگترین دستاورد انقلاب نیز لقب گرفت.

این به معنای جایگزینی حکومتی بود که مشروعیت آن از حمایت مردم باشد. به عبارتی دیگر می توان گفت انقلابیان دنبال حکومتی بودند که اعمال گسترده قدرت مطلقه و خودکامه ناممکن باشد نمایندگان انتخابی مردم مسئولان اجرایی را منصوب کنند و قوه قضائیه نهادی مستقل باشد. انقلابیان خواستار برابری در مقابل قانون نبودند، چرا که اصلا قانونی (به معنای اروپایی آن) وجود نداشت که بخواهند افراد در مقابل آن برابر باشند (کاتوزیان، ۱۳۱۹: ۸۵).

یکی دیگر از اهداف انقلاب دستیابی به آزادی بود. انقلابیون به دنبال آزادی از محدودیتهای قانونی نبودند، بلکه خواستار رهایی از بی­قانونی سازمان یافته بودند. قانون بیانگر امیال شخصی قدرتمندان بود که هر یک می توانست با افراد مختلف در زمانهای گوناگون به گونه ای متفاوت عمل کند. بدین ترتیب قانون همان قدر متغیر بود که قانونگذار و منابع و روحیه و حالات او» (همان: ۸۵).

می­توان گفت با توجه به آشنایی روشنفکران با سیستمهای اداره حکومت در غرب آنها خواستار کاهش قدرت پادشاه و استبداد ایرانی بودند. نظامی که عبارت بود از انحصار و اعمال قدرت خودکامه در همه سطوح زندگی عمومی که مشروعیتش فقط از یک فرد ناشی می شد. در تاریخ جدید ایران به دوره ی زمانی مابین آغاز آشنایی جامعه ایرانی با غرب مدرن و وقوع انقلاب مشروطیت، عصر بیداری گفته می شود (میرسپاسی، ۱۳۸۹: ۱۱۲). پروژه مشروطیت بر آن بود که فرهنگ ی ایران را بر مبنای سنت لیبرالی مدرن، بازسازی کند. برای تحقق چنین مقصودی لازم بود که رهبران مشروطه، فرهنگ ایرانی را با مدرنیته ادغام کنند و در جهت دموکراتیک کردن نهادها و روندهای ی در ایران، تلاش کنند. چون قدرت ی در ساختار دولت متجلی بود و مذهب نیز به عنوان فرهنگ غالب در شکل دهی به آن، نقش عمده ای ایفا می کرد، از دید روشنفکران و منتقدان اجتماعی، این دو مرکز قدرت می بایستی محل نقد و تغیر واقع می شدند. از طرفی بسیاری از متفکران مشروطه یا از نخبگان ی بودند و یا به بخشی از طبقه ت تعلق داشتند. مرتضی راوندی معتقد است، میان آنچه عصر بیداری ایرانیان خوانده می شود و ترویج فرهنگ اروپایی، ارتباط سیبی وجود دارد: تحصیل کرده های اروپا، پس از مشاهده مزایای تمدن غرب، در مراجعت به ایران صمیمانه می کوشیدند به انواع وسایل، مردم ایران را از خواب غفلت بیدار کنند و مردم بی خبر را به مزایای حکومت ملی و زیان­های حکومت فردی و استبدادی واقف گردانند (راوندی، ۱۳۵۰: ۵۶۱).

راوندی در نوشته­های خود به صورت تلویحی آورده است: کسانی که در شکل­گیری جنبش علیه دولت خودکامه قاجار نقش داشتند همانهایی بودند که قبلاً فرصت یافته بودند زندگی اروپایی را تجربه کنند (همان: ۵۲۹).

آنچه به صورت مستند از گزارش­ها بدست می­آید این است که وضعیت اجتماعی و ی کشور که در آن فساد دربار و فلاکت عمومی به اوج خود رسیده بود، عامل مهمی قلمداد می­گردد تا ایرانیان تمدن غرب را سودمندتر و جذاب تر بیابند. درخصوص نقش ت در جنبش مشروطیت، با اطمینان می توان به پیچیده بودن این نقش تأکید کرد و اعلام نمود که از حیث انگیزه منشأ به مراتب گسترده تری داشت و این منشأ را که موجد حرکتی ملی برای تحولی اجتماعی شد به سادگی نمی توان تنها به اروپای غربی محدود کرد چرا که هم شرایط بومی و هم اوضاع و احوال جهانی در شکل دهی به جنبش مؤثر بودند. بنابراین ایده های مدرن صرفا از اروپای غربی وارد ایران نشد، بلکه به نواحی متعددی شامل: روسیه، انگلستان و فرانسه، امپراطوری عثمانی و هند می­توان اشاره کرد (میرسپاسی، همان: ۱۱۹۱۱۵).

ملک زاده نویسنده کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران به تأثیر عظیم انقلاب فرانسه و مسافرت ایرانیان به فرنگ اشاره می­کند و خاطرنشان می­سازد که جنبش دموکراتیک و اجتماعی که در روسیه تزاری (۱۹۰۵-۱۹۰۱) به وقوع پیوست و همچنین انقلاب ژاپن از عوامل مؤثر سرنوشت ساز و مهم در تشویق ایرانیان به مطالبه آزادی و حکومت قانون بودند (ملک زاده، ۱۳۹۳: ۸۷). ملک المتکلمین و سیدجمال الدین که از رهبران نامدار و سخنوران پرشور جنبش مشروطیت بودند معتقدند: مشروطیت کشور ژاپن را باید از عوامل پیدایش حکومت ملی در ایران دانست (همان: ۸۷). متفکران ایرانی در این دوره به شدت، از ایده­های عصر روشنگری در اروپای قرن هجدهم متأثر بودند و به میزان کمتری تحت نفوذ گرایش­های فکری قرن نوزدهم اروپا قرار داشتند. در میان متفکران اروپایی، اندیشمندان فرانسوی بیشترین نفوذ را داشتند و نوشته­های آنها بیشتر از هر اثری خوانده می­شد.

بطور کلی نظرات و تلقی­های متعددی درباره مدرنتیه ایرانی، در جنبش اصلاحی و مشروطیت وجود داشت و متفکران مختلف ایرانی، دیدگاه­های متعددی در باب مدرنیته داشتند. شاید علت در تعدد منشأ جغرافیایی بوده که به پدید آمدن برداشت­های ترکیبی از مدرنیته­های رایج در آن دوره انجامیده است.

 


پس از حکومت صفویه،که به دلیل رسمی کردن مذهب شیعه و تبدیل آن به مذهب اکثریت و نیز بخاطر دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ی بلند آوازه بودند، قاجاریه نخستین سلسله­ی بزرگی بودند که ایران را یکپارچه کردند و بر آن فرمان راندند. پیروزی قاجارها بر زندیان و به قدرت رسیدن ایشان را باید یک جا به جایی در سطح ترکیب اتحاد ایلات حاکم دانست، زیرا ایلات لر» جای خود را به ترکمانان» دادند. قاجارها را بخشی از کنفدراسیون ترکی اغوز دانسته­اند که اولین بار به همراه قبایل اغوز در قرن یازدهم وارد ایران شدند. ایشان که خود قبیله ای مستقل بودند پس از جدایی از ایلخانان به دنبال مرگ ابوسعید تیموری به سال ۷۳۶ ه.ق به طرف غرب در مسیر سوریه و آناتولی و احتمالا حوالی دیار بکر یا ارلات' حرکت کردند. آنها بعدها در آذربایجان مستقر شدند و از آن زمان با منطقه ایروان، گنجه و قراباغ ارتباط برقرار کردند (آوری، ۱۳۸۸: ۶). اعظمی‌نیا (1394) در پژوهش خود، حقائق الأخبار، قاجارها را از اتراک دشت قبچاق دانسته و بیان می­کند که در عهد تیمور و به دستور وی پا به ایران می­گذارند و از ابتدای دوره­ی صفویه تا اواسط دوره­ی شاه عباس اول به مرزداری در ایالت خراسان و قرا باغ و آذربایجان اشتغال داشته­اند تا اینکه وی در اواخر حکومتش ایشان را به استراباد در حوالی گرگان کوچاند (خورموجی، ۱۳۴۴: ۲/ ۳) به گفته­ی خورموجی این جمع به مناسبت اقامت در حواشی رودخانه­ی گرگان یا قلعه­ی مبارک آباد به اوشاقه باش» و یوخاری

باش» معروف گشتند». (خورموجی، ۱۳۴۴: ۲-3) در زبان ترکی یوخاری به معنی سمت بالا» و اشاقه به معنی سمت پایین» است و این دو اصطلاح خود معرف حوزه­ی ست اولیه قاجارها در استراباد و گرگان بوده است. اصطلاح دولو و قویونلو معرف گوشه­ای از زندگی این ایل است زیرا این دو به معنای شتر» و قویون» به معنی گوسفند» است و می­توان گفت قبایل دولو بیشتر به شتر داری و دستجات قویونلو اکثرا به پرورش گوسفندان روزگار می گذراندند. (شمیم، ۱۳۸۷: ۲۱) این دو شاخه­ی رقیب به احتمال قریب به یقین در دوره ی صفوی از هم جدا شدند و هر کدام به زیر گروه­هایی چون قویونلو، دولو، ایزلدینلو و غیره تقسیم گردیدند. قوم قویونلو از شاخه اشاقه باش، سلسله حاکمه ایران را از اواخر قرن ۱۸ تا اوایل قرن ۲۰ تشکیل دادند. (آوری، ۱۳۸۸: ۷). چنین به نظر می­رسد که شاه عباس تا اندازه­ای به خاطر ترس از قدرت رو به افزایش آنها و تا اندازه­ای هم به منظور تقویت مرزهای شمال شرقی علیه ازبکها و ترکمانان، قبایل قاجار را به مرز های گرگان و خراسان کوچاند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تنـــــها خــُــدا خرید بازی های کامپیوتری داروخانه آنلاین هایتونیکس parsaa آرشیو مدرسه علمیه علوی قم میڪس بوڪ تکنولوژی و فناوری دانلود فیلم جدید کج نویس آموزش های ورزشی ( teachsport )